محل تبلیغات شما
دانه دانه فشنگهایش را به آرامی در خشاب جای می داد. تلق تلق بعد هم آن را روی بند حمایلش جا زد. دست راستش را از شعله پوش گرفت و قنداق آن را روی زمین اهرم کرد و با یک فشار به آن تکیه کرد و ایستاد. خوبی این اسلحه ها این است که بزرگ هستند و عصای خوبی می شوند. هنوز قطرات خون از روی رانش روان بود. به روانی آب قنات قدیمی روستا وقتی چهار پنج سال داشت. وقتی در راه باغ از کنار جوی می دوید و پدربزرگش که با آن شلوار رنگ و رو رفته و جلیقه ای که روی پیراهن وصله و پینه ای

چند کوتاه.A few short poems

سوگ زمان.In the mourning of youth

آخرین جان اسلحه.The last life of a gun

روی ,خوبی ,تلق ,ای ,دانه ,جوی ,کرد و ,آن را ,را روی ,وقتی در ,داشت وقتی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چندحرف کوتاه ودوستانه کشــــــــــکول